«بدن من، اختیارش هم با من»

«بدن من، اراده من» یا «بدن من، اختیارش هم با من» یک شعار فمینیستی است که در پاکستان از طریق راهپیمایی زن، محبوب شد. معنای آن این است که زنان کنترل کامل بر بدن خود دارند و نباید بدن آن ها برخلاف میلشان لمس کرد یا مورد آزار و اذیت قرارداد. این شعار باعث ایجاد نظرات مختلفی شده است، برخی آن را حمایت از حقوق زنان می‌ دانند در حالی که برخی منتقدان آن را خلاف ارزش‌ های سنتی و آموزه‌ های اسلامی می ‌دانند. بلال غوری، نویسنده این مقاله به عنوان حامی این شعار، دلایلی را به حمایت این مقاله پرداخته است. در پایان این مقاله تحلیلی از سوی تحلیلگران این موضوع ارائه شده است تا نظرات مخالف نیز روشن گردند.

     من در بزرگراه رانندگی می‌کردم که پلیس راهنمایی و رانندگی مرا متوقف کرد و به دلیل سرعت غیرمجاز جریمه نمود. هرچه تلاش کردم برایشان توضیح دهم که «خودروی من، اختیارش هم با من»، گوش ندادند و مرا جریمه کرد. من حساب شخصی فیسبوک دارم و هرچه بخواهم در آن می‌نویسم، اما چند روز پیش وقتی درباره‌ی تجاوزگری اسرائیل علیه فلسطین مطلبی نوشتم، حسابم را مسدود کردند و گفتند پست شما با اصول جامعه‌ی ما مغایرت دارد. من هرچه تلاش کردم قانعشان کنم که به این اصول جامعه کاری نداشته باشید، این حساب من است و من اختیارش را دارم، نپذیرفتند و حسابم را مسدود کردند. در کشور ما نیز از چنین مثال‌هایی برای اثبات این ادعا استفاده می‌شود که شعار «بدن من، اختیارش هم با من» چقدر بیهوده و نامعقول است. گروهی از صالحان با انبوهی از استدلال‌ها می‌گویند که نمونه‌ی زنده‌ی این شعار، بمب‌گذار انتحاری است که هرجا بخواهد خود را منفجر می‌کند، چون بدنش از آن اوست. پس چرا شما اعتراض می‌کنید؟ شنیدن چنین سخنان سطحی نشان می‌دهد که وقتی پرده‌ی تعصب و نفرت بر چشمان آدمی فرو افتد، نه تنها بینش، بلکه بینایی‌اش را نیز از دست می‌دهد.

در جهان، آزادی مطلق و بی‌حدوحصر حتی قابل تصور هم نیست. قیود و محدودیت‌های اجتماعی، مذهبی و اخلاقی در همه‌جا به نوعی وجود دارند. برای مثال، شعار آزادی بیان در سراسر جهان سر داده می‌شود و همه از آن حمایت می‌کنند، اما معنایش این نیست که انسان حق داشته باشد دشنام دهد، تحقیر کند و آبروی دیگران را ببرد. به همین ترتیب، آزادی مطبوعات نیز به این معنی نیست که قوانین مربوط به افترا یا توهین به دادگاه لغو شوند. هیچ‌کس وقتی از آزادی بیان سخن می‌گوید، نمی‌گوید این بی‌عفتی و بی‌شرمی است یا گوینده خواهان آزادی بی‌قید و بند است. هنگامی که از حقوق بشر حرف می‌زنیم، کسی نمی‌گوید این مخالفت آشکار با نظام الهی یا توطئه‌ی بیگانگان است. اما همین که زنی شعار «بدن من، اختیارش هم با من» سر می‌دهد، ناگهان چنین تصور می‌شود که می‌خواهد در خیابان بساطی پهن کرده و بدنش را بفروشد؛ و این را بسیار ناپسند می‌دانند.

اگر شما بگویید «ماشین من، اختیارش با من»، معنای منطقی آن این است که کلیدش در اختیار خودتان باشد و کسی بدون اجازه آن را لمس نکند. اگر ماشینتان را بیرون از خانه پارک کنید، کسی نباید روی آن خط بیندازد. اگر حساب توییتر یا کانال یوتیوب دارید، رمز عبور آن باید دست خودتان باشد و هیچ‌کس نباید به نام شما پست بگذارد. شما باید بتوانید از دارایی‌های خود، از جمله خانه، ماشین و حساب‌های شخصی‌تان، به میل خود و در چهارچوب قوانین و اصول اجتماعی استفاده کنید. به همین قیاس، هنگامی که زنی می‌گوید«بدن من، اختیارش هم با من»  مقصودش این است که کسی نباید در آزادی‌اش مداخله کند یا بر بدن او ادعای مالکیت داشته باشد.

از دید من، معنای واقعی شعار«بدن من، اختیارش هم با من»  این است که وقتی زنی از خانه بیرون می‌آید، مردانی که در گوشه‌ی خیابان ایستاده‌اند درباره‌ی اندام و پوشش او اظهار نظر نکنند. کسی تحت عنوان «بدنت از آنِ من است» سعی نکند او را لمس کند. کسی به او توهین نکند یا او را به خاطر چاقی مسخره نکند. وقتی در اتوبوس یا مترو می‌نشیند، مردی مزاحمش نشود. در خانه، پدر، برادر یا شوهر نباید او را چون طعمه‌ای کتک بزنند و آزار دهند. اگر او خواستگاری را رد کند، هیچ انسان پستی نباید با پاشیدن اسید بر چهره‌اش انتقام بگیرد. و این اصل تنها به زنان محدود نیست؛ پسران و کودکان نیز گاه قربانی آزار جنسی می‌شوند. افراد تراجنسیتی نیز از خشونت و تجاوز در امان نیستند. بدن آنان نیز از آن خودشان است و هیچ‌کس حق ندارد در زندگی شخصی‌شان دخالت کند.

در واقع، اگر استدلال مخالفان این شعار را بپذیریم، معنایش این می‌شود: «بدنت از آنِ من است و اختیارش نیز با من!» آیا کسی حاضر است چنین اجازه‌ای به دیگری بدهد؟ اگر ماشین از آن شما باشد ولی دیگری از آن استفاده کند، یا خانه از شما باشد اما دیگری در آن زندگی کند، یا زندگی‌تان را دیگری اداره کند، آیا می‌پذیرید؟ وقتی بحث به اینجا می‌رسد، برخی پای دین را پیش می‌کشند و می‌گویند «اختیار با خواست خداست». البته که باید خواست خدا را پذیرفت، اما نباید زیر سایه‌ی نام خدا، خواست و اراده‌ی خود را بر دیگری تحمیل کرد. آیا تعیین خواست الهی تنها در اختیار مردان است و زنان هیچ سهمی در آن ندارند؟ وقتی فردی هوسران و بی‌رحم به دختربچه‌ای تجاوز می‌کند، وقتی پسرانی در ایستگاه اتوبوس یا مقابل دانشگاه متعرض زنان می‌شوند، وقتی کسی زنی را کتک می‌زند یا با اسید چهره‌اش را نابود می‌کند، آیا اینها مطابق رضای خداست؟

تردیدی نیست که نه‌تنها زنان، بلکه مردان نیز در مواردی قربانی تبعیض جنسیتی می‌شوند. درست است که در برخی از تجمعات زنان، پاره‌ای از شعارها یا پلاکاردها نامناسب و تند است، اما وقتی گروهی از انسان‌ها سال‌ها بی‌عدالتی و تبعیض را تجربه می‌کنند، طبیعی است که در بیان خواسته‌هایشان شدت و تندی به خرج دهند. این هرگز به آن معنا نیست که باید بر اساس چنین مواردی تبلیغ کنیم که راهپیمایی زنان توطئه‌ای از سوی یهود و صهیونیسم جهانی است.
اطمینان داشته باشید که یهودیان و دیگر ملت‌های جهان درگیر پژوهش‌های علمی، پیشرفت فناوری و امور مهم‌تری هستند. اگر آنان وقت خود را صرف توطئه علیه ما می‌کردند، امروز دانش و فناوری مدرن به جای آنان در دست ما بود. آنچه در دست ما باقی مانده چیزی جز غرور دروغین و نفاقی نمایشی نیست؛ پس دشمنی با چنین ملتی چه نیازی به توطئه دارد؟[i]

تحلیلگران بر این باورند که ممکن است مردم در فهم پیام این شعار دچار سوءتفاهم شوند؛ یعنی هدف زنانی که این شعار را مطرح می‌کنند، حفظ آبرو و حیثیت خود است، اما برداشت مردم ممکن است خلاف آن باشد. با این حال، هر پدیده‌ ای با داشتن معانی متعدد، معمولاً از شواهد خارجی درک می ‌شود. نکته اول این است که این تجمعات و راهپیمایی‌ها با حمایت سازمان‌ های غیر دولتی خارجی برگزار می ‌شوند و زنانی که در این راهپیمایی‌ها شرکت می‌کنند، نه روسری بر سر دارند و نه لباس کامل اسلامی به تن دارند. بنابراین مطرح کردن چنین شعارهایی توسط این افراد برای بسیاری جای سؤال دارد. وقتی کسی بدن خود را در مقابل کسی برهنه می ‌کند، انتظار احترام احمقانه است، به همین ترتیب اگر ماشینی در جایی بدون قفل پارک شود، انتظار اینکه دزد آن را ندزدد، چیزی جز حماقت نیست. حتی وقتی کسی وسایل خود را به این شکل نگه می‌دارد، نمی‌تواند از کسی شکایت کند. شاید زنانی در چنین راهپیمایی باشند که شعارهایی مطابق با این ایدئولوژی سر بدهند که هیچ کس بدون اجازه شرعی حقی بر بدن آنها ندارد، ولی زنان حاضر در چنین راهپیمایی شعارهای دیگری نیز مطرح می‌کنند که به وضوح نشان می‌دهد که آنها خواهان آزادی به سبک غربی هستند، وگرنه وقتی زنان حزب جماعت اسلامی یا زنان سایر گروه‌ های مذهبی چنین راهپیمایی ‌ها را برگزار می‌کنند و پاسخ مناسبی به این زنان لیبرال می‌ دهند، چرا مردم در مورد آنها چنین فکری نمی‌ کنند؟ زیرا اولاً آنها با حجاب اسلامی راهپیمایی را برگزار می کنند، ثانیاً آن‌ها شعارهایی علیه این نوع آزادی‌های غربی سر می‌دهند و ثالثاً شعارها و رفتار آنها ثابت می‌ کند که این زنان به آزادی اسلامی اعتقاد دارند و با آزادی غربی مخالفند.

اینکه یهودیان و مسیحیان همواره در تلاش برای پیشرفت علمی و فناوری هستند و مسلمانان درمانده‌ اند، از سوی خود یهودیان و مسیحیان تبلیغ می ‌شود. جهانیان می ‌دانند که کفار از جمله آمریکا و اسرائیل چه توطئه ‌هایی علیه کشورهای اسلامی طراحی می‌کنند. تمامی این مشکلات نتیجه همان توطئه ‌هاست؛ به طوری که با وجود برخورداری کشورهای اسلامی از منابع فراوان، مسلمانان به جان یکدیگر افتاده و درمانده شده‌ اند. پیشرفت علمی و فنی که لیبرال ‌های ما در دستان یهودیان و مسیحیان می بیند، در واقع میراث مسلمانان است که آنها با ترفندهای مشابهی از مسلمانان گرفته ‌اند. اقبال لاهوری وقتی که اولین بار پای خود را به اروپا گذاشت، گفت: «ای اهل غرب، من حتی یک ذره ‌هم از پیشرفت تان مرعوب نیستم، چرا که این علم و پیشرفت میراث پدران بزرگ ما بوده است که شما آن را از طریق توطئه از ما گرفته ‌اید و ما را با توطئه های شیطانی از علم، دانش و مهارت دور کرده اید و با یکدیگر درگیر کرده اید تا نتوانیم با وجود همه امکانات زندگی توسعه و پیشرفت کنیم و همیشه برده شما بمانیم.» دور کردن مسلمانان از میراث اجداد شان و به بردگی گرفتن آنها نیز نقشه چنین لیبرال ‌هایی  بوده است که همواره از یهودیان و مسیحیان حمایت و پشتیبانی کرده ‌اند و می کنند.

منابع:

کد خبر 25531

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 1 =